قال شهيده

مجنون مجنون همت!همت جان به گوشي برادر؟همت جان مدت هاست بي تاب مجنونت شده ام!همت جان ديگر کسي از شما و #مجنون تان نمي‌گويد!.همت جان، #خط ها عوض شده!همت جان، پل هاي رسيدن به خدا، کانال هاي ارتباطي شما با #خدا را به سخره گرفتند!.همت جان،کج راه‌ ها را مسير تو مي‌دانند!همت جان، برادر ديگر از اسمت هم نمي شود گفت!اينجا بعضي دختران مراقب #چادر شان نيستند!!همت جان به گوشي؟؟.همت جان...اينجا بعضي پسران مان بر عکس #چشم هايت عمل ميکند،چشمان شان!.همت جان يادشان رفته #راه ت را...هدفت را...چرا رفتنت را.....همت جان ديگر چيزي به #سقوط شهر نمانده...همه جا را احاطه کرده اند...#تقوا يمان رو به اتمام است....همت جان، در اين حملات #شيميايي نفس کم آورده ايم...سراسر وجودمان را فرا گرفته و ‌دارد نابودمان ميکند...همت جان صدامو داري برادر؟؟.همت همت مجنون!مجنون جان...از طرف من به جوانان بگو:چشم #شهيدان و تبلور #خون شان به شما دوخته است..."شهيد محمد ابراهيم همت".مجنون جان  فرصتي ندارم ولي اين را هم بگو به همه ي اهالي کوچه‌ي #عشق:ميخواهيد خدا #عاشق شما شود!#قلم مي‌زنيد براي خدا باشد قال شهيده...

گاهي خداانسان هارا با چيزهايي امتحان ميکند که آدم به ذهنش هم خطور نمي کند...گاهي کسي را بامشکلات ماليکمبود...بدهييا خيلي چيزهاي ديگر..و گاه کساني را با بيماري...که از همه بدتر استخدايا مدد و به فريادم رس  که من و ما موفق و سربلند باشيم در اين امتحانت...خدايا مدد برسان...سخت است#تمناي_دعا   قال شهيده...

_نيمه شب+وسط درس نوشت: شب ها #بدون آمدنت #صبح مي شوند...و من روز به روز در حسرت #ديدار تو ميسوزم #مولايم...کي شود بيايي...دلم آن شب رؤياييِ ديدار را تمنا مي کند... آن لحظه طوفاني را..آن ساعت عاشقي را .‌‌‌...دلم يک جرعه ديدار مي خواهد...به عقربه هاي ساعت نگاه مي کنم و...ذره، ذره آب مي شوم...چه سخت مي گذرد روز هاي سخت نبودنت ‌.‌..و به راستي..‌.چه قشنگ است براي تو مجنون بودن! ....  قال شهيده...

 ميگـن خــوبي کـ از حــد بگــذرد نادان خيـال بــد کنـد ....از حــد گذرونــدي کـ خيــال بــد کــردم !.اگــه زمانــي کـ با گستاخــي تمــام تو روت وايستادم و #گناه کــردم بجـاي اينکه صبــوري کني ميــزدي تـو گوشــم اين وضعـم نبـود ...#ياصبور_و_ياشکور.اگـه زمانــي کـ همــه منـو خــوب حساب ميکـردن و مــن تـو خفـا گنـاه ميکردم فقط يه بار.... فقط يه بار آبرومــو ميبـردي اين وضعـم نبـود ....#يا_ستار_العيوب.اگـه زمانـي کـ همــه ازم تعريـف ميکـردن بجـاي اينکـه #لبخنـد بزنـي و نگـام کنـي #اخم ميکـردي و ميگفتـي اين جــوري کـ فکـر ميکنيد نيست ....من از وضعش با خبـرم؛ اين اوضـاعم نبـود ....#يارحيم_و_ياودود.اگـه بهـم نميگفتـي از مــادر بهـت مهـربون تـرم با گناه انقــدر #بي_حيايي نميکـردم و از محبتت سواستفاده نميکـردم ...#ياغفور_و_يارحيم.اگـه يه بار منـو نميبخشيـدي ، اگـه يه بار ازم روتو برميگردونـدي انقــدر اشتباهاتمـو تکــرار نميکــردم ....#يارحمن_و_يارحيم...بذار #درگوشي يـه چيـزي بگـم :همــه ي اينارو ميگـما ...ولي طاقت ندارمـ باهام اين کارارو کنـي ...ببخـش بي ادب شـدم ...ببخـش انقـدر گستاخ شـدم قال شهيده...

شب تولد آبجي:حالا لباس عروس پوشيده و مهمونا اومدن ولي يه کوچولو پاهاش از زيرش پيداسگفتم آجي بيا تو اتاق کارت دارمگفت ميدونم ميخواي بگي چيکار کنم نميپوشمممممم( تحت تاثير محيط قرار گرفته بود)گفتم بيا حالابا زور و اصرار بردم تو اتاقگفتم يادته رفته بوديم عروسي؟عروس يه ساپورت زير لباس عروس پوشيده بود؟مامان گفت چه قشنگ شدهگفت آرهگفتم اگه الان يدونه از اون جوراب شلواريات بپوشي خيلي قشنگ ميشيا!گفت نميخوام گفتم ميدوني خدا کيو دوست داره؟دوباره گفتم يه هديه خوبم برات ميگيرمديدم رفت از اتاق بيرون( آبجي کلاس اول هست)داره غر ميزنه  که مامان اجي به زور ميخواد که جوراب شلواري بپوشم منم مونده بودم چي بگم سکوت کردم هرچند عصباني بودم...ميدونستم تحت تاثير هم سن و سالاي خودش قرار گرفته نه خداي نکرده آهنگ و اينا....اصلا با من لج افتاده بودديگه رهاش کردم...يکي دو ساعت ديگه ديدم يدونه پوشيده داره ميادبه همين راحتي ميتونيم بچه اي رو تربيت کنيماون شب اجازه ندادم هيچکس هيچ آهنگي بذاره خودم يه چندتايي از سامي يوسف و حامد زماني پخش کردم که آجي مشتاق تر بود تا من به آهنگاتا يه آهنگي پخش ميشه ميگه اين اهنگ قال شهيده...

 #زندگي_به_سبک_شهداتحصيل علمالهي و ربي.درس خواندنش کمي با بقيه فرق داشت!زمان نوشتن يادداشت هايش،اگر فکرش کُند مي‌شد يا در مسئله‌اي مي ماند؛.گوشه‌ي يادداشتش مي نوشت:"إلهي و ربي من لي غيرک"#شهيد دکتر مجيد شهرياري قال شهيده...

چقــدر زيبـا اسـتــ ....زندگــيِ زنـــي کـ مـــردي دارد کـ از خيالــش ؛ خيـالِ هيــچ #نامحـرمي عبــور نميکنــد...و مــردي کـ زنـي دارد کـ "خيالــش" راحتـ اسـت کـ او بيخيالِ عشقــش نميشـود.....زنــي کـ مــردي دارد کـ از "عروسکـ هاي خيابانـي" چشــم ميدوزد کـ نگاهـش #فقط سهــم "عــروسِ خانـه اش" باشــد...و مــردي کـ زنـي دارد کـ با #حجابــ و #عفتــش قــدردان پاکــي چشـمانِ مــرد خانـه اش هسـت.....زنـي کـ مــردي دارد کـ به نامحــرم "رو" نميدهـد!و مــردي کـ زنـي دارد کـ با چـادرش "رو" ميگيــرد تا رويـش فقط نصيـب مـرد خانـه اش باشــد‌.....زنــي کـ مــردي دارد کـ در خيابان بـه دخترهاي مـردم "تنــه" نميزنـد تا "تنه ي درخت زندگـي" هيـچ دختـري نشکنـد...و مــردي کـ زنــي دارد کـ "سربـه زيـر" از گوشــه ي خيابان راه ميـرود تا گوشــه ي #دلِ هيــچ مــردِ "سـر به هوايـي" را اشغـال نکنـد.....زنــي کـ مــردي دارد کـ گــرماي دستانِ مـــردانه اش دل هيچکـسي جـز عـروس خانه اش را گــرم نکـرده اسـت...و مــردي کـ زنـي دارد کـ با ســردي نسبت به #نامحـرم قـدردان گـرمي دستانِ مــردش اسـت......خــوش بحال مـرد قال شهيده...

*وسط درس خواندن نوشت:خوشبختي يعني ميخواي تا صبح درس بخوني وانواع خوراکي هارو گذاشتي کنارت که اروم اروم بخوري و خوابت نگيرهو وقتي داري درس مي خوني احساس کني امام زمان جلوت نشسته وداره تماشات ميکنهدر اين دل شب، التماس دعا بچه مومن بايد شب امتحاني باشه قال شهيده...